به دنبال گسترش فتوحات اسلامی و امتزاج عرب وعجم، دلایل اعجاز قرآن مورد اهتمام مسلمانان غیرعربزبان قرار گرفت و تا قرن پنجم هجری قمری، بحث و پژوهش در مورد کشف جنبههای اعجاز آن همچنان سرلوحة مطالعات علمای بلاغت و لغت بود، تا اینکه با نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی توانست به اوج تکامل و پختگی خود برسد. نظریة نظم این عالم بلاغی پیش از اینکه به عنوان یک نظریة علمی و زبانشناسی مطرح شود یک سیر تاریخی همراه با تطوّر و تحول را سپری کرده است. مهمترین یافتة پژوهش حاضر که رویکرد تحلیلی دارد این است که برخلاف دیدگاه برخی که ریشة نظریة نظم را در کتاب فن الشعر ارسطو جستوجو کردهاند و یا آن را به علمای بلاغت هند نسبت میدهند باید بگوییم که کلمة «نظم» اولبار در آثار ابنمقفّع ظهور کرد و سپس در آثار علمایی چون جاحظ، باقلانی، ابوهلال عسکری، قاضی عبدالجبار به شکل غیرمدوّنی مورد توجه قرار گرفت و رفتهرفته متحول شد و سرانجام به دست عبدالقاهر به عنوان یک نظریة علمی و زبانشناسی مطرح شد. مقالة حاضر به دنبال این است که با تحلیل و کنکاش در آثار قدما، ریشههای تاریخی و سیر تکامل نظریة نظم، و نیز مبانی نظری آن را بررسی کند.